خلاصه داستان : دو دوست به همراه دختران خود برای سپری کردن تعطلات به ریو می روند اما یکی از آنها عاشق دختر دیگری می شود و...

خلاصه داستان : "جورج" پس از رهایی از زندان به دنبال یک کار جدید می گیرد اما گذراندن مدت زیادی در زندان آوازه اش در دنیای زیرزمینی تبهکاران را کم کرده است.تنها کاری که او توانسته پیدا کند رانندگی برای "سیمون" دختری زیبا است که...

خلاصه داستان : «هانا» (فارو) که با «الیوت» (کین) ازدواج کرده، قبلا همسر «میکی» (آلن)، بوده است. «لی» (هرشی) و «هالی» (ویست) خواهران «آنا» هستند. «الیوت» مدتی با «لی» رابطه برقرار می کند و «هالی» به زندگی «هانا» که ظاهرا بی عیب و نقص است حسادت می ورزد. «میکی» نیز نگران این است که در اثر تومور مغزی بمیرد. سرانجام «هانا» و «الیوت» دوباره به هم نزدیک می شوند، «لی» با جوانی آشنا می شود و «هالی» و «میکی» نیز یکدیگر را پیدا می کنند.

خلاصه داستان : "جان پرستون" ماموری بریتانیایی است که ماموریت دارد از انفجار بمبی هسته ای در کنار یک پایگاه آمریکایی در انگلیس جلوگیری کند. روسها امیدوارند این اتفاق رابطه گرم دو کشور را از بین ببرد و...

خلاصه داستان : ریوی یرا. «لارنس» (کین) و «فردی» (مارتین) دو حقه باز کلاهبردار هستند که توریست ها را تیغ می زنند. «فردی» به دروغ ادعا می کند برای درمان مادربزرگش نیاز به پول دارد و «لارنس» طوری زبان بازی می کند که همه تصور می کنند سلطانی خلع ید شده است. و این دو برای نخستین بار در قطاری با هم آشنا می شوند...

خلاصه داستان : شرلوک هلمز مست و سرگردان است و به عنوان محافظی پوششی برای یک کارآگاه واقعی به نام "دکتر واتسون" عمل می کند...

خلاصه داستان : شخصیت های ماپت ها ( عروسک هایی سخن گو با دهان های خیلی گشاد ) قصه ای کلاسیک از عید کرسیمس را به نمایش می گذارند...

خلاصه داستان : "جک داد" یک قصاب لندنی بود که به مدت 50 سال به کارش مشغول بود از آن لذت می برد. زمانی که مُرد، درست مثل زمان زنده بودنش لبخند بر لب داشت. اما قبل از اینکه بمیرد وصیت کرده بود که خاکستر او را در دریای مارگیت بریزند و...

خلاصه داستان : «دیو اسپریتس» (کیج) مجری برنامه های هواشناسی یکی از شبکه های پر بیننده ی تلویزیونی شیکاگو است. زندگی او از لحاظ حرفه ای، کم و کسر ندارد. اما از لحاظ خصوصی پر از مشکل و دردسر است...