خلاصه داستان : فیلم چند روز از زندگی نویسنده "رابرت هارمون" و خواهرش سارا را شرح می دهد. زندگی منحطط "رابرت" در الکل،سیگار و روابط کوتاه خلاصه می شود...

خلاصه داستان : "دیوی" یازده ساله مادر خود را از دست داده و پدرش زمان زیادی را با او سپری نمی کند. به همین دلیل او خود را غرق در بازیهای ویدئویی کرده و حتی یک دوست خیالی پیدا می کند، یک مامور مخفی! وقتی او وارد بازی یک گروه جاسوسی می شود مجبور است برای نجات خود تلاش کند و...

خلاصه داستان : فاجعه ای در حمل و نقل،زن و مردی را در جنگلهای آفریقا تنها می گذارد.زن باردار بوده و پسری در خانه درختی آنها به دنیا می آورد.پس از مدتی گروهی از میمونها وارد خانه شده و بر اثر ترس زن و مرد کشته می شوند.یک میمون ماده پسر را در عوض نوزاد کشته شده خود بزرگ می کند و...

خلاصه داستان : «وس بلاک» (کلینت ایست وود) کارآگاه پلیس نیو اورلیانزی است که همسرش او را به تازگی ترک کرده. وی با دو دختر کوچکش زندگی می کند. او پلیس خوبی است با یک نقطه ی تاریک در شخصیتش: "علاقه به رابطه های غیر طبیعی"...

خلاصه داستان : فیلم داستان زندگی "دنیل"، پسر "جولیوس و اتل روزنبرگ" را که در دهه 1950 به جرم جاسوسی برای شوروی سابق اعدام شدند را روایت می کند ...

خلاصه داستان : در آینده ای دور که آب تبدیل به با ارزش ترین عنصر روی زمین شده است، دو دزد فضایی دستگیر شده و به یک شاهزاده تحویل داده می شوند. شاهزاده آنها را استخدام می کند تا پدر گمشده اش را پیدا کنند ...

خلاصه داستان : «تراویس آندرسن» (استنتن) که چهار سال پیش گم شده، در یک شهر کوچک مرزی پیدا می شود. «والت» (استاکول)، برادر کوچک ترش که سرپرستی پسر هفت ساله ی «تراویس» – «هانتر» (کارسن) – را به عهده دارد او را نزد خود می آورد. «تراویس» می خواهد به دنبال همسرش، «جین» (کینسکی)، برود که او نیز چهار سال پیش ناپدید شده...

خلاصه داستان : "هنریک ولگر" کارگردان آرام و متفکر تئاتر معمولا پس از تمرینات در سالن می ماند تا فکر کرده و طرح نمایش را آماده کند. یک روز "آنا" در جستجوی یک دستبند باز می گردد. او درباره نفرتش از مادر خود که از دنیا رفته می گوید، بازیگری الکلی که عشق و ستاره "ولگر" بوده است...

خلاصه داستان : باب 12 امین سال دانشجویی اش را سپری می کند. او همچنین 3 دوست دارد که همگی دست و پا چلفتی هستند. حال موقعیتی پیش آمده که این چهار بازنده به نمایندگی از دانشگاهشان در مسابقات بین دانشگاهی قایق رانی شرکت کنند و...

خلاصه داستان : جشن تولد شانزده سالگی «سامانتا» آنطور که او برنامه ریزی کرده پیش نمی رود و اتفاقاتی رخ می دهد که این روز را تبدیل به بدترین روز زندگی او می کند...