خلاصه داستان : سال 1942. "جوزپ" یازده ساله است. او صبح ژوئن باید به مدرسه برود. او به همراه دوستان یهودی و خانواده هایشان در پاریس اشغال شده مخفی شده اند. حداقل آن ها اینگونه تصور می کنند تا اینکه صبح شانزدهم جولای سال 1942 شادی شکننده آن ها از هم می پاشد و...

خلاصه داستان : به منظور فرار از تنهایی خود، "کریستین" ویلچر نشین تصمیم می گیرد سفری تعیین کننده به منطقه ای مقدس در کوه های پیرنه انجام دهد...

خلاصه داستان : «آنه» بعد از فوت مادرش چیزهایی را کشف می کند که به ریشه خانوادگی او باز می گردند. او عموی گمشده اش را پیدا می کند که بعد از جنگ همراه با پدر و مادرش زندگی کرده است...

خلاصه داستان : مادری که دخترش گمشده اما باور دارد که هنوز زنده و سالم است، به دنبالش می رود تا او را برگرداند، اما قضیه فراتر از آن چیزی است که بنظر می رسد...

خلاصه داستان : "ایان حلیمی" به دلیل اینکه یهودی می باشد و دارای خانواده ثروتمندی است، توسط گروهی باج بگیر ربوده می شود. حال پلیس و خانواده اش در تلاش هستند تا در سریع‌ترین زمان ممکن او را از زیر شکنجه های "باند وحشی" نجات دهند...

خلاصه داستان : تعدادی نامه مشکوک،شایعه،ترس و شک را بین ساکنان یک دهکده کوچک فرانسوی پخش می کند.ساکنان یکی پس از دیگری علیه یکدیگر شده و رازهایشان برملا می شود اما تنها رازی که هیچکس نمی تواند آن را فاش کند هویت نویسنده نامه هاست...

خلاصه داستان : "آن ماری" ثروتمند وقتی به عنوان یک کارآموز به صومعه ای در دومنیکن می پیوندد تصور می کند به خواسته خود رسیده است.تخصص صومعه در بازپروری زندانیان زن است."آن ماری" مسحور "ترس" شده و از او می خواهد برای بخشش گناهانش به صومعه بپیوندد اما...

خلاصه داستان : از همان روزهای ابتدایی کودکی اش "لارا" وظیفه ای سخت و مهمی داشت.پدر و مادرش هر دو توانایی شنیدن و صحبت کردن نداشته و او باید برای ارتباط با دیگران صحبتنهای آنها را به زبان اشاره ترجمه می کرد.با بالا رفتن سن به موسیقی علاقه مند شده و تبدیل به نوازنده موفق کلارنت می شود.در نهایت روزی می رسد که او باید بین خانواده و علاقه اش یکی را انتخاب کند...

خلاصه داستان : ژان مارک لوبلان، یک کارمند دولتی از جان گذشته است که دست از باور کردن واقعیت ها برداشته و میخواهد به سراغ داستان های فانتزی و قهرمانانه برود...

خلاصه داستان : لوک خوش شانس از طرف رییس جمهور دستور دارد برای برقراری صلح به شهر دیزی برود که…