خلاصه داستان : فضانوردی به نام اسکارچ سوپرنووا یک پیام کمک از سیاره ای خطرناک دریافت می کند اما هنگامی که به پیام پاسخ می دهد ، متوجه می شود ارسال این پیام تله ای بیش نبوده و ...

خلاصه داستان : ریکی جرویز، کمدین بریتانیایی، در لندن به روی صحنه می رود…

خلاصه داستان : «داستان به زندگی كوتوله ای در دنیای بازیگری می پردازد. او نقش خودش را بازی می كند و ما هم نقش خودمان را داریم!»هسته ی اصلی سریال به دلمردگی های دیویس مربوط می شود; حتی وقتی كه به اوج هم می رسد, باز هم مردم به چشم كوتوله ای بی خاصیت به او نگاه می كنند

خلاصه داستان : درک یک دستیار پرستار وفادار می باشد که تنها خوبی های همکارش را می بیند و در مقابل خسارت هایی که هنگام مراقبت از سالخودگانی که از آنها مراقبت می کنند، متحمل می شوند کشمکش و درگیری دارند

خلاصه داستان : "اندی میلمن" یه بازیگر جاه طلب می باشد که با وجود یه کارگزار بی مصرف افت شدیدی توی بازیگری داشته ولی تمام تلاشش را میکند تا این شکستها و خجالتها را جبران کند و به دوران اوجش برسد...

خلاصه داستان : داستان سریال درباره شرکتی است که با مشکلات مالی رو به رو است و تصمیم به کاهش تعداد شُعب خود میگیرد و حال سریال مروری بر زندگی روزمره کارکنان شرکت دارد...

خلاصه داستان :برت کارل پیلکینگتن زندگی سرپایی دارد. با وجود اینکه هیچ سفری انجام نداده است، اما از زندگی کردن با چیزهایی که به نظرش مایه آرامش است لذت می‌برد. چیزهایی که اساساً بریتانیایی باشند.

خلاصه داستان :نمایش بازی های ایالات متحده توسط فرد سوجیج برگزار می شود و تعاملات بین ریکی گورایی و گروهی از بزرگسالان و همچنین گروهی از پنج بچه که موارد غیر قابل پیش بینی را می گویند،برگذار میشود.

خلاصه داستان :بعد از مرگ غیر مترقبه ی همسر تونی، شخصیت قبلی تونی تغییر می کند. او که قبلا آدم خوبی بوده است حالا تبدیل به انسانی بی خیال و سر به هوا و خوشحال شده است. این رفتار زندگی او را دگرگون می کند.