خلاصه داستان : مرد میان‏سالى ، « ریچارد شرمن » ( یوئل ) كه همسایه‏اى پرى‏رو ( مونرو ) دارد ، با رفتن همسر و فرزندش به تعطیلات دچار « خارش » مى‏شود ...

خلاصه داستان : « مت كالدر » ( میچم ) ، « كى » ( مونرو ) و « هرى وستن » ( كالهون ) را كه قایق‏شان در حال غرق شدن است نجات مى ‏دهد. « هرى » در عوض اسب او را مى‏ دزد و « مت » و « كى » را هم‏راه با پسر كوچك « مت » ، « مارك » ( رتیگ ) ، در معرض خطر سرخ‏پوستان رها مى‏ كند.

خلاصه داستان : "جین مارک کلمنت" بیلیونر به تئاتر می رود.او در آنجا "آماندا" را در حال تمرین یک آهنگ می بیند.کارگردان به طور اتفاقی تصور می کند او بازیگری است که می خواهد در کنار "آماندا" برنامه اجرا کند.او نقش را قبول می کند تا "آماندا" را بیشتر ببیند و...

خلاصه داستان : "نیک" سالها پس از اینکه همسرش "الن" در دریا ناپدید می شود، مرگ او را اعلام کرده و ازدواج مجدد می کند. در همان روز "الن" از یک جزیره دورافتاده نجات یافته و به خانه بازمی گردد...

خلاصه داستان : « پولا » ( مونرو )، « لوكو » « گریبل » و « شاتس پیج » ( باكال )، سه مدل بلوند نیویوركى، آپارتمانى اجاره مى‏‌كنند تا سه میلیونر پابه‏ سن گذاشته را به تور بیندازند، اما در عوض به مردانى متوسط الحال دل مى‏‌بازند...

خلاصه داستان :دو دوست، یكى با موهاى خرمایى، « دوروتى » ( راسل ) و دیگرى بلوند، « لورلاى » ( مونرو )، در دو مسیر كاملا متفاوت سرنوشت خویش را مى‏ جویند...