خلاصه داستان : نیویورک، اوایل دهه ی 1990. «فرانک پیرس» (کیج)، راننده ی آمبولانس شیفت شب در آستانه ی فروپاشی روانی است. «فرانک» همواره از این که موفق به نجات جان زن جوانی به نام «رز» نشده، احساس عذاب وجدان می کند. تا این که دل باخته ی «مری» (آرکت)، دختر سابقا معتاد «آقای برک» جانسن می شود. «آقای برک» مردی است که بر اثر سکته ی قلبی به حالت اغما رفته و «فرانک» او را به بیمارستان رسانده است.

خلاصه داستان : پس از اینکه از قانون ناامید می شود، یک فروشنده اسب تصمیم می گیرد خود عدالت را برای گله داری بزرگ اجرا کند و...

خلاصه داستان : یک کمدی عاشقانه در مورد دختری بنام «وایولت سانفورد» که به شهر نیو یورک رفته تا به آرزوی دیرینه اش، یعنی ترانه نویسی برسد. او بعنوان یک خدمتکار در یک کلوب شبانه استخدام می شود، که توسط چند زن گردانده می شود...

خلاصه داستان : خواننده ای که زندگی حرفه ایش رو به پایان است، مجبور می شود برای شرکت در یک کنسرت خیریه به صورت ناشناس صحنه بازگردد...

خلاصه داستان : "مایک" یک خودروی جدید 6 چرخ خریده و برای نشان دادن آن به "سالی" نمی تواند صبر کند.اما یک مشکل وجود دارد، "مایک" به اندازه کافی برای کنترل آن حرفه ای نشده است و...

خلاصه داستان : یک کارآگاه مشغول بررسی قتل های سریالی فاحشه ها در یک شهر کوچک است، و در این بین به گروهی از سربازان نظامی نیز برخوردهایی دارد که ...

خلاصه داستان : فروشنده جوانی تصمیم به به فرزند خواندگی گرفتن یه نوزاد چینی میکند و دچار سردرگمی میشود وقتی که با ...

خلاصه داستان : هیولاها برای بالا بردن قدرت شهرشان، کودکان را می‌ترسانند اما از مواجهه‌ی مستقیم با آنها هراس دارند چراکه ممکن است آلوده شوند. در این میان، دختر بچه‌ای وارد شهر آنها می‌شود و تحولات بسیاری در آنجا به وقوع می‌پیوندد.

خلاصه داستان : تراویس بارتلی و خواهر کوچکش ویتنی که بعد از 12 سال در سفری تابستانی به بازدید از مزرعه ی پدر بزرگ و مادر بزرگ خود در دلبرت می روند و در آنجا ماجراهایی را رقم می زنند که …