خلاصه داستان : این فیلم به زندگی و کار آهنگساز و خواننده هری نیلسون میپردازد ...

خلاصه داستان : آقای مورگان دارای یک فروشگاه اسباب بازی فروشی بزرگ و عجیب است که بهترین فروشگاه شهر است که او در سن ۲۴۳ سالگی فوت میکند و فروشگاه به محلی تاریک تبدیل می شود تا اینکه …

خلاصه داستان : در جریان دادگاه رسیدگی به شکایتی علیه یک شرکت اسلحه سازی، فردی به نام «زیکن فیچ» (هاکمن) از طرف شرکت استخدام می شود تا تک تک اعضای هیأت منصفه را شناسایی کند. او در مورد تقریبا همه ی اعضا موارد اتهام برانگیز پیدا می کند و فقط متوجه می شود که دو عامل را نادیده گرفته بوده است: یکی «نیک ایستر» (کیوساک)، از اعضای هیأت منصفه که نقشه های خاص خود را دنبال می کند و «مارلی» (وایس)، زنی مرموز که برنامه هایی سرهم کرده تا باقی اعضای هیأت منصفه را هم رأی خودش گرداند...

خلاصه داستان : کارگزار بازیگری به نام «مایکل دورسی» (هافمن) به او می گوید که به خاطر رفتارش، هیچ کس استخدامش نخواهد کرد. «مایکل» نیز برای این که ثابت کند کارگزارش اشتباه می کند، تصمیم می گیرد با پوشیدن لباس زنان و تغییر نامش به «دوروتی مایکلز» نقش مدیره ی بیمارستان را در یک مجموعه ی تلویزیونی به عهده بگیرد.

خلاصه داستان : «هاروی شاین» ( داستین هافمن ) که به مناسبت عروسی دخترش به لندن آمده است، در آنجا عاشق زنی بنام «کیت واکر» ( اما تامپسون ) می شود، اما بنظر میرسد که این زن علاقه ای به برقراری رابطه با او ندارد...

خلاصه داستان : «جک کراب» (هافمن)، پیرمردی 121 ساله که ادعا دارد تنها بازمانده ی کشتار لیتل بیگ هورن است، خاطراتش را به یاد می آورد...

خلاصه داستان :"برنی لاپلنت" روزهای سختی را می گذراند.او طلاق گرفته،همسر سابقش از او متنفر است و حظانت پسرش را از او گرفته است.او مسافران یک هواپیمای سقوط کرده را نجات می دهد اما شخصی دیگر اعتبار این کارش را به دست می آورد و...

خلاصه داستان :فیلم داستان ریاضی‌دانی به نام «دیوید سامر» ( داستین هافمن ) است که به همراه همسر جوان خود ( سوزان جرج ) به شهرستانی در جنوب نقل مکان می‌کنند. ورود این زوج جوان فضایی ملتهب در شهر به وجود می‌آورد که به درگیری خشونت‌بار ختم می‌شود...

خلاصه داستان :"ویلی لومن" دچار بحران شده است. او در آستانه از دست دادن شغلش می باشد، نمی تواند قبضهایش را پرداخت کند و پسرانش "بیف" و "هپی" به او احترام نمی گذراند. "ویلی" کاملاً متوجه می شود زندگی اش به پوچی رسیده، پس به دنبال راه چاره ای برای درست کردن اوضاع می باشد...