خلاصه داستان :وقتی تورا بار دیگر به سراغ خانواده خود امده است، متوجه می شود که اتاقش توسط یک استاد متکبر و زورگو اشغال شده است.

خلاصه داستان :تورا سان از سفرهایش در سراسر ژاپن به خانه خانواده اش در توکیو باز می گردد تا بخ عموی خودبرای بهبودی از بیماری کمک کند. پس از مدتی جنگ و بحث ها درخانواده شدت می گیرند و تورا تصمیم میگیرد بار دیگر از خانواده خود دور شود...

خلاصه داستان :خسته از سفرهای پیاپی تورا قصد خانه میکند، اما با رسیدن به شهر خود عاشق بیوه زنی می شود و برای پنهان نگاه داشتن این عشق دوباره بار سفر میبندد.

خلاصه داستان :دختری که از یک موسسه گریخته است، عاشق تورا می شود و تصمیم میگیرد با او ازدواج کند.

خلاصه داستان :تورا سان به مغازه خانوادگی خود باز میگردد و درمیابد که دختری 17 ساله برایش پیدا شده است

خلاصه داستان :تورا سان دوست قدیمی خود را در سفر ملاقات می کند. وقتی ان دو به همراه یکدیگر به خانه باز میگردند، خانواده تورا برای عروسی ان ها برنامه ریزی میکنند.

خلاصه داستان :تورا سان به همراه یک فرزند باز میگردد. در حالی که همه فکر میکنند این فرزند یک فرزند نا مشروع است، او این کودک را در میانه راه پیدا کرده است.

خلاصه داستان :زوجى پیر ( ریو و هیگاشیاما ) به توكیو مى‏ آیند تا از پسر پزشك‏شان « یامامورا » و دخترى ( سوگیمورا ) كه صاحب آرایشگاه است دیدن كنند . آنان به قدرى گرفتارند كه نمى‏ توانند به پدر و مادر خود رسیدگى كنند . تنها كسى كه در توكیو وقت خود را صرف رسیدگى به زوج پیر مى‏ كند ، بیوه‏ ى پسر در جنگ كشته‏ شده‏ شان ( هارا ) است...

خلاصه داستان :پیرمردی به مرور خاطرات دورانِ نوجوانی و جوانی اش میپردازد، از لحظه های عاشقانه اش سخن به زبان می آورد و از عشقی حقیقی و عمیق در آن دوران و سرنوشتی که برای آن رقم خورد صحبت میکند