خلاصه داستان : صاحب سخت‌کوش یک شرکت کوچک به همراه دو تن از شرکایش برای انعقاد مهم­ترین قرارداد زندگی‌شان راهی اروپا می­شوند. اما آنچه به صورت سفر کاری معمولی شروع شده بود، از هر نظر، قابل تصور و غیرقابل تصوری، از کنترل خارج می­شود...

خلاصه داستان : فردی به نام دیوید به تازگی متوجه شده که بر اثر اشتباه یک کلینیک در 20 سال پیش ، وی اکنون پدرِ 533 فرزند هست...

خلاصه داستان : برادر بزرگ تر بابانوئل، «فرد کلاوس» (وون) به میزان زیادی پول احتیاج دارد، بنابراین برای کمک برای برادرش «سینت کلاوس» (بابانوئل / جیاماتی)، به قطب شمال می رود...

خلاصه داستان : «بروک» (انیستن) و «گری» (وون) تصمیم می گیرند مثل دو دشمن در خانه جبهه بندی کنند و آن قدر بر مواضع خود پا بفشارند تا شاید یکی از آن دو به شکست اعتراف کند. اما «بروک» سرانجام پی می برد که در واقع برای تصاحب آپارتمان و متعلقاتش نیست که مبارزه می کند بلکه این همه به خاطر نجات رابطه اش با مردی است که زمانی او را عشق زندگی خود تصور می کرده است...

خلاصه داستان : یک دهه از زمانیکه چیلی پالمر (چیپلی پالمر) به استعداد نزول خواری خود پی برد و از ان در معاملات و فعالیتهای تجاری هالیوود استفاده کرد و صنعت فیلمسازی را به تسخیر خود درآورد می گذرد.

خلاصه داستان : دو دوست مجبور هستند برای کمک به دوست مشترک خود که در مالزی به جرم قاچاق مواد مخدر دستگیر شده است تصمیم گیری کنند...

خلاصه داستان : «ماریون کرین» (هیچ)، منشی یک آژانس معاملاتی، از محل کار خود چهارصد هزار دلار می دزدد و به امید یک زندگی رؤیایی با محبوبش «سام لومیس» (مورتنسن)، به سمت کالیفرنیا می گریزد. اما در راه، اسر توفانی سخت می شود و در متلی اقامت می کند که صاحب آن، «نورمن بیتس» (وون) است...

خلاصه داستان : میچ، فرانک و بیان سه دوستی هستند که در مواجهه با زندگی واقعی و شخصی خود، از خواب و خیال بیدار می شوند. بنابراین پیشنهاد می دهد که آنها دوره های شبانه خود را در منزل جدید میچ در یک کمپ دانشجویی برپا کنند تا بدینوسیله به روزهای شیرین خود باز گردند...

خلاصه داستان : پیتر لافلر صاحب و گرداننده یک مجموعه ورزشی کوچک و رو به تعطیلی است. از سوی دیگر وایت گودمن که مرد ثروتمندی بوده و صاحب و مدیر یک مجموعه بزرگ ورزشی است قصد دارد مجموعه ورزشی پیتر را بسته و آنرا تخریب کند تا بجای آن یک پارکینگ برای اعضای باشگاهش بسازد...