خلاصه داستان : «دون» (شاهرخ خان)، بعد از سلطه بر دنیای تبهکاران آسیایی، بر اروپا چیره می شود. اما رئسای فعلی تبهکاران اروپایی، و همینطور مردان قانون سر راه او قرار دارند...

خلاصه داستان : "راج" خواننده ای است که تلاش می کند راه خود را در شهر بزرگ و بی رحم بمبئی پیدا کند.او دختری را که خود را مقابل قطار انداخته نجات داده و در بیمارستان کنار او می ماند."پوجا" دختر یک خانواده ثروتمند نجات پیدا می کند اما به یک کمای عمیق می رود.خانواده او به بیمارستان آمده و تصور می کنند "راج" همسر دخترشان است و...

خلاصه داستان : "مکس" و "پرکاش" رهبران دو گروه مخالف هستند."شرلی" خواهر دوقلوی "مکس" است."مکس" عاشق "روزان" است."راهول" برادر کوچکتر "پرکاش" است که برای دیدن او به گوئا می آید تا رستورانی در شهر تاسیس کند و...

خلاصه داستان : یک دانشمند هندی موفق بعد از مدت ها به روستای خودش در هند باز می گردد تا دایه اش را با خود به آمریکا ببرد، و در این بین به ریشه ی واقعی خودش پی می برد.

خلاصه داستان : «رضوان خان» (شاهرخ خان)‌ مسلمانی از بمبئی است، که از سندروم آسپرگر رنج می برد، که باعث ضعف او در روابط اجتماعی شده است. رضوان در آمریکا با یک بیوه زن هندی بنام «ماندیرا» (کاجول) ازدواج می کند. بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر، ماجراهای غم انگیزی برای او و خانواده‌اش اتفاق می افتد، و او بخاطر اختلالات رفتاری که دارد و همینطور داشتن فامیل «خان» (مسلمان بودن)، مورد شک پلیس قرار گرفته و اشتباهآ بعنوان تروریست دستگیر می شود. از این رو رضوان سفری را آغاز می کند تا «اوباما»، رئیس جمهور آمریکا را ببیند و به او بگوید: اسم من خان است و من تروریست نیستم.

خلاصه داستان : «سامار آناند» بعد از از دست دادن دختر مورد علاقه اش در لندن، به عنوان یک متخصص در خنثی سازی بمب به ارتش هند می پیوندد. ۱۰ سال بعد او به لندن باز می گردد در حالی که بخاطر یک حادثه حافظه اش را از دست داده است...

خلاصه داستان : فردی که به تازگی ازدواج کرده است و بر اساس مشکلاتی که همسرش با آنها مواجه بوده از او به ناچار دوری می گزیند، فرصتی به دست میاورد تا بتواند به منظور ارتباط برقرار کردن با همسر خود و رفع این مشکل تغییر چهره دهد و در کنار همسرش در مسابقه ی رقص شرکت کند اما..

خلاصه داستان : یک مرد ساده از بمبئی بنام «ویجی» (شاهرخ خان)، توسط پلیس به کار گرفته میشود تا به جای یک تبهکار حرفه ای بنام «دون» (شاهرخ خان)، که چهره‌ای مشابه او دارد، وارد یک باند قاچاق شود. اما همه چیز طبق برنامه پیش نمی رود و کارآگاهی که با او در ارتباط بوده کشته می شود. اکنون ویجی خودش به تنهایی باید هویت واقعی اش را اثبات کند.

خلاصه داستان : "دوشیانت" و "جایا" دوستان زمان کودکی هستند. درحالی که خانواده دوشیانت فقیر هستند اما او آرزوهای بزرگی در سر دارد و قصد دارد خواننده شود. جایا هر طور که می تواند به او کمک می کند و از او حمایت می کند