خلاصه داستان :راس پولدارک تصمیم میگیرد برای اینکه به جرم قاچاق محاکمه نشود، دختر مورد علاقه اش الیزابت را ترک میکند و به ارتش ملحق شود. وقتی 3 سال بعد به خانه بر میگردد متوجه میشود که پدرش مُرده، خانه بزرگ آنها ویران شده، ثروتشان از دست رفته و معشوقه اش به نامزدی پسر عمویش در آمده است. او در راه برگشت به خانه دختری را از کتک خوردن نجات میدهد و او را به عنوان خدمتکار آشپزخانه استخدام میکند، اما همشهری‌هایش از برگشتن بچه پولدار شهرشان که قصد پس گرفتن موقعیتش اجتماعیش را دارد زیاد راضی نیستند و همین باعث ایجاد بر خوردهایی بین آنها و راس میشود که عواقب ناخوشایندی را برای وی در پی دارد...

خلاصه داستان :داستان در مورد یک گرگینه, خون آشام و یک روح است که سعی دارند در کنار هم زندگی کنند و با هم کنار بیایند...

خلاصه داستان :افسر سابق ارتش بار دیگر برای به دام انداختن موجودی عجیب فراخوانده می‌شود.

خلاصه داستان :داستانی درباره ی دختری جوان که توانایی دیدن یا شنیدن صدای مادرش را ندارد. با وجود این که آن ها زیر یک سقف زندگی می کنند. روان شناس او تشخیص می دهد که بهتر است او با مردی که در لبه ی خودکشی قرار دارد و عاشق این دختر است همراه شود