خلاصه داستان : «تونی استارک» روی یک پروژه برای حفظ صلح کار می کند، اما اوضاع از کنترلش خارج می شود و اکنون گروه انتقام جویان باید «آلترون»، ساخته ی دست استارک را، از رسیدن به اهداف شریرانه اش باز دارند...

خلاصه داستان : سه غریبه به ترتیب وارد کلبه ای واقع در ناکجاآباد می شوند و تنها دلیل حضورشان در آنجا این است که فکر می کنند به سوی آن کلبه هدایت شده اند.

خلاصه داستان : پدر خانوده به شدت بد اخلاق است. او قوانین خاصی را در خانه حکم فرما کرده که از بدترین آنها می توان به عدم استفاده از کامپیوتر و مشتقات آن اشاره کرد. دختر ده ساله او یعنی ایا به فکر چاره ای است تا خلق و خوی پدرش را تغییر دهد تا اینکه با مشاهده بدرفتاری پدر در محل کارش، راه حل را می یابد …

خلاصه داستان : «دالتون ترامبو» یکی از بهترین و سرشناس‌ترین نویسنده‌های دوران خود است. او که یک فیلمنامه‌نویس حرفه‌ای می‌باشد، با توجه به قراردادی که با کمپانی فیلمسازی MGM می‌بندد، تبدیل به پردرآمدترین فیلمنامه‌نویس هالیوود می‌شود اما با توجه به اتفاقات سیاسی که در آمریکا در حال شکل‌گیری و وقوع می‌باشد، این نویسنده نیز از آسیب در امان نمی‌ماند و زندگی پرفراز و نشیبی را تجربه می‌کند.

خلاصه داستان : جاسوس سازمان CIA ناپلئون سولو (هنری کویل) و مامور سازمان KGB روسی ایلیا کوریاکین (آلیسیا ویکاندر) با شروع جنگ سرد مجبور می شوند تا دشمنی های کشورهایشان را کنار بگذارند و در کنار هم کار کنند. هدف آنها از کار انداختن یک شبکه جنایی خطرناک که می خواهد تا جهان را در هرج و مرج غرق کند، می باشد.

خلاصه داستان : دختری به نام جوی به همراه پسرش(جک) در اتاقی زندانی شده است. این اتاق یک نورگیر در سقف و یک در، مجهز به سیستم امنیتی دارد که رمز آنرا، مردی به نام نیک می‌داند. جوی که نزدیک 7 سال در این اتاق زندگی می‌کند، به دنبال راهی است تا همراه پسرش از آنجا فرار کند.

خلاصه داستان : اما میلر دختری خوش شانس است. او که دختری زیبا از یک خانواده ی دوست داشتنیست خواستگاری به نام جیکوب دارد که یکی از سرشناس ترین جوانان شهر است. او ولی ماجراجوتر از این حرف هاست و دوست دارد سفر کند و کار های جدیدی را امتحان کند. خانواده ی اما به او می گویند که مدتی را نزد دختر عمه ی بیوه اش سپری کند. او در آن جا با جوانی به نام کلی بنت آشنا می شود. این دو به همراه چند نفر دیگر مسیر زندگی شان به هم می رسد و حالا اما باید تصمیم بگیرد که می خواهد با آن ها زندگی کند یا خیر.

خلاصه داستان : تِرز (رونی مارا) دختر جوانی است که به عنوان فروشنده موقت در یک فروشگاه اسباب بازی فروشی مشغول به کار است. وی که علاقه فراوانی به عکاسی نیز دارد در یکی از روزهای فعالیتش در این فروشگاه، با زنی به نام کارول (کیت بلانشت) آشنا می شود که قصد خرید یک اسباب بازی برای دخترش را دارد. کارول پس از خروج از فروشگاه بصورت اتفاقی دستکش خود را در فروشگاه جا می گذارد و ترز نیز تصمیم می گیرد تا آن را به آدرس منزل وی ارسال نماید. کارول که درگیر ماجرای جدایی اش از همسرش هارج (کایل چندلر) و حق حضانت دخترش می باشد، در شرایط روحی نامساعدی به سر می برد. در این اوضاع، ترِز به زندگی کارول وارد می شود …

خلاصه داستان : داستان دو زن متاهل و یک زن مجرد که به هم قول داده اند چیزی بین شان مخفی نماند در نتیجه شروع می کنند به پرسش درباره ی ابعاد مخفی زندگی شان.