خلاصه داستان :داستان درباره سرگرد ایتالیایی است که به شدت به زنی عاطفی وابسته می شود، این زن خدمتکار یک هتل و رقصنده صحنه در شهری بندری و کوچک در گرجستان زندگی می کند.

خلاصه داستان :فیلم در مورد گروهی از نوجوانان است که به تازگی از دبیرستان فارغ التحصیل شده اند و هر کدام برای شب جشن فارغ التحصیلی برنامه ای متفاوت دارند...

خلاصه داستان :«رابین مونرو» (هیچ) برای گذارندن تعطیلات به جزیره ی ماکاتیا در جنوب اقیانوس آرام می رود؛ اما از طرف مجله ای که در آن کار می کند، برای انجام مأموریتی اضطراری که به هاییتی فرا خوانده می شود. «کویین هریس» (فورد) می پذیرد تا با هواپیمایش، «رابین» را به مقصد برساند. هواپیما در میانه ی راه دچار نقص می شود و در جزیره ای ناشناخته فرود می آید. این دو شش روز و هفت شب در جزیره گیر می افتند.

خلاصه داستان :بیست و پنج سال پیش در دانشگاه پندلتن، یکی از استادان پس از کشتن شش دانشجو به زندگی خودش هم خاتمه داده است. حالا، زمانی که یک رشته قتل های مرموز در دانشگاه اتفاق می افتد، یکی از دانشجویان به نام «ناتالی» (ویت) به این نتیجه می رسد که این قتل ها بر اساس «افسانه ی شهری» پندلتن رخ می دهند.

خلاصه داستان :"سیلویا" دانشمندی 30 ساله است که مجبور است گذشته خود را هرچه بیشتر و بیشتر بکاود ...

خلاصه داستان :شانگهای،دهه 1880.چهار کافه پر زرق و برق.مردان دور میزهای غذا جمع می شوند،می نوشند و بازی می کنند.زنان در میان دیوارهای تاریک زندگی می کنند و...

خلاصه داستان :«مارشال سام جرارد» (لی جونز) مأمور می شود تبهکاری خطرناک را با هواپیما به زندانی در میزوری ببرد. «مارک شریدان» (اسنایپس) که متهم به قتل دو مأمور فدرال است، اما ادعا می کند بی گناه است، نیز هم سفر آن دو است. هواپیما دچار سانحه می شود و «شریدان» پس از کمک به نجات چند مسافر، فرار می کند به «جرارد» ابلاغ می کنند که باید هر چه زودتر «شریدان» را دستگیر کند.

خلاصه داستان :«سیدارت» (امیر خان) یک بوکسر تازه کار است، که گذراندن وقت با دوستانش را به کار کردن ترجیح می دهد. برادر بزرگتر او برای یک تبه کار مشهور کار می کند. سیدارت با دختری بنام «آلیشا» (رانی) آشنا می شود و فیلم در مورد داستان عشق سیدارت و آلیشا، و همینطور اصلاح شدن سیدارت، در پی یک سری ماجراها است...

خلاصه داستان :فیلمسازی تازه به دوران رسیده به نام آلن اسمیت از آنجایی که استودیو از وی خواسته فیلم اکشنی بسازد که او می داند فیلم موفقی نخواهد شد, احساس می کند عروسکی خیمه شب بازی در هالیوود است و تصمیم می گیرد نگاتیو های فیلم را بدزد و با استودیو وارد معامله شود.