خلاصه داستان : دختری انگلیسی به نام «لوسی هانی چرچ» (بانم کارتر) طی سفری به ایتالیا با مرد جوانی به نام «جرج» (سندز) آشنا می شود و مدت ها بعد می فهمد که با وجود تمام تلاش هایش برای پنهان کردن عواطفش واقعا دل باخته او شده است.

خلاصه داستان : وقتی که یک زوج خوش‌قلب فروشنده، «کن» (راینهولد) و «سندی» (اسلیتر)، «باربارا» (میدلر)، همسر تاجری به‌نام «سام استون» (دِویتو) را می‌رایند، او نمی‌تواند خوشحالی‌اش را پنهان کند؛ زیرا پیش از ربوده شدن زنش خیال داشته خودش او را بکشد. انگیزه دزدان فقط انتقام‌جوئی از کلاهبرداری «سام» است - او چند طرح لباس «سندی» را دزدیده و پول خوبی به جیب زده است.

خلاصه داستان : لاس وگاس پس زمینه اعمالی خشن و حاد است، جایی که مِکس (برت رینولدز) بادیگاردی خوش قلب است که از دوستانش محافظت می کند...

خلاصه داستان : ماجراجویی های یک گربه کوچک و یک سگ که به طور اتفاقی از یکدیگر جدا شده و خود را در سفری خطرناک می بینند...

خلاصه داستان : در این استندآپ کمدی، رابین ویلیامز پر انرژی و شوخ طبع دوباره آمده تا یکی از برترین استندآپ ها را اجرا کند...

خلاصه داستان : کمدین افسانه ای "جورج کارلین" با زبان طنز خود به چند موضوع مورد علاقه خودش می پردازد...

خلاصه داستان : پدر و نامادری دختر نوجوانی به نام «سارا» (کانلی)، او را در خانه گذاشته اند تا از برادر نوزادش «توبی» (فراود) مراقبت کند. گروهی جن با استفاده از این فرصت، «توبی» را می ربایند، و سر دسته شان، «جارت» (بویی)، به «سارا» می گوید که فقط سیزده ساعت فرصت دارد تا از هزار تویی که به شهر اجنه می رسد، بگذرد اگر موفق نشود، برادرش هم جن خواهد شد.

خلاصه داستان : مرگ (هنری هشتم) و اختلاف بر سر جانشینی او سرزمینش را وارد آشوب می کند."ادوارد" پسر ضعیف او در بستر مرگ است و برای متحد نگه داشتن انگلستان "جان دادلی" وزیری دوراندیش برنامه ازدواج پسر خود "گیلدفورد" را به جین گری" که بعد از مرگ "اردوارد" برتخت خواهد نشست برنامه ریزی می کند و...

خلاصه داستان : دیوید (تام هنکس) یک مدیر تبلیغاتی موفق است، او در زندگی همه چیز داشت، پول، شادی، و دخترانی که او را میخواستند، اما وقتی پدر مادر او از هم جدا شدند، او باید بین پدر مادر خود یکی را انتخاب میکرد. او پیش پدر خود میرود تا شاید اونو قانع کند دس از لجاجت بردارد و دوباره پیش مادرش برگردد...