خلاصه داستان :تیوادار کزونتواری کوزتکا یک نقاش مجار بود که صرفا بر روی یک ایده تمرکز داشت. هم ترازان او فکر می کردند این نقاش دیوانه است، اما او سرانجام تبدیل به هنرمندی برجسته شد.

خلاصه داستان :بازیگری آرمان گرا اما دست و پاچلفتی زندگی ش به طرز غیرمنتظره ای پیچیده می شود. او که برای بازی یک نقش لباس ابرقهرمانی کاپیتان اونجر را به تن کرده است، به طور اتفاقی از یک دزدی جلوگیری می کند. سپس تصمیم می گیرد که به این کار ادامه دهد و یک ابرقهرمان باشد، اما این کار بسیار سخت تر و خطرناک تر از چیزی است که تصورش را می کرده است.

خلاصه داستان :دومینیک دی ناپولی، یک فرد چاق و عاشق غذا خوردن است. اما زمانی که عموزاده او به خاطر تحرک کم و دیابت و وزن زیاد فوت می کند، خواهرش او را مجبور می کند تا نزد دکتر برود و وزنش را کنترل کند. این موضوع برای دومینیک بسیار سخت است. اما زمانی که او با دختری به نام لیدیا اشنا می شود و می فهمد که به جز عشق به غذا، عشق های دیگری نیز وجود دارد. او زمان بیشتری را به گردش با لیدیا می گذراند و فرصت کمتری برای خوردن غذاهای ناسالم پیدا می کند و به همین دلیل بدون هیچ تلاشی وزن کم می کند.

خلاصه داستان :در این فیلم سه داستان با سه شخصیت متفاوت که هر سه آنها را "کارلو وردون" بازی میکند روایت می شود. داستان اول درباره جوانی بی دست و پاست که با یک توریست اسپانیایی در رم آشنا می شود، دومی درباره مردی است که سفری را به شرق با یک چمدان پر از جوراب زنانه و خودکار آغاز می کند و داستان سوم درباره مردی هیپی می باشد که پدرش سعی میکند او را برای برگشت به خانه متقاعد کند.

خلاصه داستان :داستان مردی قمار باز به اسم جونز در دهه 30 میلادی تمام دارایی اش پای قمار رفت و تنها چیزی که برایش باقی مانده دخترش است.

خلاصه داستان :چارلی براون و دوستش بون وایاژ به عنوان دانش آموزان مهمان به اروپا سفر می کنند.

خلاصه داستان :داستانی عجیب و موزیکال از زنی که از طریق دروازه ای که در سرداب خانوادگی اش پیدا میکند به بعد دیگری از جهان سفر می کند.

خلاصه داستان :داستان این فیلم که در دهه 1930 و اوج دوران گانگسترها اتفاق می افتد درباره جان هربرت دیلینجر، یک گانگستر و دزد بانک و آخرین دوست دخترش می باشد. دیلینجر یک مجرم خطرناک بود که بابت مرگ چند پلیس، دزدی از ۲۴ بانک و سرقت از ۴ ایستگاه پلیس شناخته می‌شود.

خلاصه داستان :یک خلبان ارتش توسط دامداران استخدام می شود تا جانوران درنده گرسنه را بکشند اما هنگامی که یک پسر را می کشد، با مقامات فاسد محلی مواجه می شود.