خلاصه داستان : لوک، یک مجرم فراری و اکتشاف گر طلا به همراه یک تیم اپاچی هندی برای گرفتن یک فرصت بزرگ با هم تیمی را تشکیل می دهند...

خلاصه داستان : جو کلیفورد از عمویش معدن طلایی را به ارث می برد و برای پس گرفتن ان باز میگردد

خلاصه داستان : گروهی تبهکار یک یاقی را فراری می دهند تا توسط او بتوانند مقدار زیادی طلا را به سرقت ببرند.

خلاصه داستان : در حین عبور از رودخانه، زمانی که مسئول قایق از عبور دادن گروه به سمت دیگر رودخانه ممانعت می کند؛ یک رویارویی بین قانون شکنان و مردم محلی روی می دهد.

خلاصه داستان : سارتانای جایزه بگیر و هفتیرکش، شاهد سرقت یک محموله طلا است. او وارد شهری می شود که با نگاه های مشکوک اهالی شهر روبرو می شود. او هم چنین

خلاصه داستان : سارتانا، هفتیرکِش دغل باز وارد یک شهر کوچک می شود تا یک گنج پنهانی را پیدا کند

خلاصه داستان : یک مرد جوان که حافظه اش را از دست داده است به همراه سه محکوم دیگر از زندان فرار می کند آنها به او کمک می کنند تا قدری از گذشته اش را به یاد بیاورد، هنگامی که آنها وارد شهری می شوند دو خانواده متخاصم او را شناسایی می کنند ظاهرا وی سریع رترین هفتیرکش بوده است و بابت کشتن مردی پولی دریافت کرده است که می گوید او پدرش

خلاصه داستان : اسپیدیتو، از قتل عام تمام روستایش جان سالم به در می برد. یک راهب به او کمک می کند تا باور کند که او مثل مسیح است به عنوان ناجی، ایپیدیتو به فقرا کمک کرده و آنها را مسلح می کند و برای خودش گروه شورشی به وجود می آورد. در این بین، کشف نفت اوضاع را پیچیده می

خلاصه داستان : داستانی از اسکار لوتز که عشق و دوستی و رفاقت را در شهری کوچک واقع در استونی و اواخر دهه ی 80 به تصویر کشیده می شود.