خلاصه داستان : « مت كالدر » ( میچم ) ، « كى » ( مونرو ) و « هرى وستن » ( كالهون ) را كه قایق‏شان در حال غرق شدن است نجات مى ‏دهد. « هرى » در عوض اسب او را مى‏ دزد و « مت » و « كى » را هم‏راه با پسر كوچك « مت » ، « مارك » ( رتیگ ) ، در معرض خطر سرخ‏پوستان رها مى‏ كند.

خلاصه داستان : خواهر و برادری نوجوان که توسط پدر خود رها شده و به عمه خود سپرده شده اند، با کمک یک دوست می آموزند چگونه کفش مردم را برق انداخته و گدایی کنند تا بتوانند زندگی خود سر و سامان بخشند...

خلاصه داستان : وقتی مارشالی کهنه کار به یک شهر کوچک فرستاده می شود، به سرعت عاشق دو زن می شود: یک ماما و زنی جوان که به نام "فریسکی" شناخته می شود...

خلاصه داستان : "اسلیپ" و دوستانش به خانه ای تسخیر شده وارد شوند، خانه ای که در آن با یک گوریل، یک ربات و یک خوناشام روبرو خواهند شد...

خلاصه داستان : امشب اولین ارتباط برقرار خواهد شد. داستانی در مورد موجودی از سیاره زهره که قدرت مرگ و زندگی را در دست دارد و...

خلاصه داستان : داستان در اوایل قرن بیستم اتفاق می افتد. رقاصی واسطه تشکیل رابطه بین یک چوپان و یک مارکیز بزرگ قرار می گیرد و...

خلاصه داستان : سه سال پس از پایان جنگ سرخپوستان، رئیسی که صلح را برقرار کرده می میرد. پسر بزرگتر خود راه پدر را ادامه می دهد، اما برادرش به دنبال جنگ است و...

خلاصه داستان : کهنه سربازی از جنگ کره به کار خود به عنوان مهندس راه آهن بازگشته و درگیر رابطه مخفیانه با همسر همکار خود شده و درگیر یک قتل می شود...

خلاصه داستان : "تام بروستر"، که توانایی استفاده از اسلحه را ندارد وارد شهری می شود. وقتی این مشکل او فاش می شود، رئیس شهر "ترلاک" به او پیشنهاد کار به عنوان کلانتر را می دهد اما او نمیپذیرد و...