خلاصه داستان : « دیوید هاكسلى » ( گرانت ) دایناسورشناس كم حافظه در آستانه‏ ى ازدواج با دخترى معقول است كه سر و كله‏ ى « سوزان ونس » ( هپبرن )، وارثه‏ ى عجیب و غریب، پیدا مى‏ شود.

خلاصه داستان : در شب کریسمس، یک پیرمرد خسیس به نام "ابنزر اسکورج" توسط روح همکار سابقش "جیکوب مارلی" ملاقات می شود. شریکش هم همانند خودش زمانی که زنده بوده خسیس بوده، حالا می خواهد به "ابنزر" هشدار دهد که خساست چه عواقبی برای او در جهان پس از مرگ دارد...

خلاصه داستان : « خانم فروى » ( ویتى ) ، پیرزن به ظاهر بی ‏آزار و متین هنگام سفر با قطارى كه از اروپاى مركزى عازم انگلستان است، ناپدید میشود و « آیریس » ( لاك وود ) دخترى كه تازه با او در قطار آشنا شده نگران شده و به جست و جویش می‏پردازد.

خلاصه داستان : "جیم " یک خلبان آزمایشی است. همسرش "آن" و بهترین دوستش"گانر" نهایت تلاش خود را می کنند تا او را هوشیار نگاه دارند. اما زندگی یک خلبان آزمایشی همه چیز است جز یک زندگی امن...

خلاصه داستان : جاستین مولنارد ملوان و قاچاقچی اسلحه میباشد که از دورویی انجمن حمایت نمیکند. همسرش در دونکرک زندگی میکند و بخاطر اینکه سالها از خانواده غافل بوده است او را سرزنش میکند.

خلاصه داستان : داستانی درام در مورد یک زن و شوهر می باشد و ...

خلاصه داستان : کافه ای در پاریس داستانی معمایی از رویدادهایی که در آنجا به وقوع می پیوندد را نشان میدهد ...

خلاصه داستان : سال 1938، جنگ خاتمه پیدا کرده است اما استن که مسئول حفاظت از یک سنگر بوده هنوز از این قضیه مطلع نشده است. در همین هنگام الیور، همرزم سابق استن، عکس وی را در یک روزنامه می بیند و ...

خلاصه داستان : «سفید برفى» یتیم در خدمت نامادری اش، ملكه‏اى شریر و شیطان صفت است. ملكه میخواهد «سفید برفى» را سر به نیست كند. اما سفید برفى نجات میابد و در كلبه‏ ى هفت كوتوله پناه میگیرد.